۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۶, شنبه

من ایرانم : کودکانم یا در زندانند یا بفروش در میدانند


 این شعر یادتان هست ؟ ما گلهای خندانیم - فرزندان ایرانیم - ایران پاک خود را  مانند جان میدانیم آباد باد ایران آزاد باد ای ایران - ازما فرزندان خود خرسند باد ای ایران 
حسرت بدلی خوب نیست ولی من یک لحظه حسرت داشتم . اساسا یادم رفت کودک ایرانی چطور زندگی میکرد.یک روزی از کودکی سوال کردم ، که این شعر را هرگز شنیدی ؟‌ با آن چهره غمگین ولی چشمان پر از سوال گفت :‌خواهرم گل خندان من بود فرزند ایران بود ولی او را فروختند!
این کودک که بار سنگینی ازسختی روزگار بر روی شانه های کوچکش بود باچشمانی پر از اشک گفت  : ما گلهای پژمرده ایرانیم ما ایران آزاد نداریم . ما خانه نداریم ما فرزندان فروشی ایرانیم . 
از این کلمه جا خوردم که منظورش چیست ؟‌ گفت من از دست فروشندگان کودک فرار کردم ولی خواهرم را بردند . روزی انتقام خواهرم را میگیرم . کمی بزرگتر بشوم می روم دنبالش.......
باورتان می شود کودکان ایران را می فروشند . ایران ای مرز پرگوهر نگاه کن با کودکانت چه میکنند با سازندگان آینده ات چه میکنند؟‌

آری فروش کودکان یک پدیده شوم در رژیم آخوندی است که تبدیل به یک تجارت شده است . فروش هر کودک ۴۰۰ هزار تومان ،ای وای برشما ملاهای خوک صفت ، وای به حال شما دجالان دین فروش که وقاحت را به فروش کودکان رسانده اید . البته شما ها مرزی ندارید .یقین کنید ما نیز دیگر برای به سزای اعمال رساندن شما مرزی نخواهیم شناخت. بزودی همه شما را این خلق به خشم آمده  با عمامه هایتان بدار می آویزند .





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر