۱۳۹۴ خرداد ۶, چهارشنبه

ایران - نبرد مجاهدین با بنیادگرایی خمینی بر سر انسان

این چراغ و علم امید خلق ایران را یافتم

به خانه من اگر آمدی ، ای مهربان ! برایم چراغی بیاور ، و دریچه یی که از پشت آن، به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم . (فروغ  فرخزاد)

جنایت ها و تبهکاریهای ایران بیداد میکند هر خبری می خوانم آتش به قلبم می زند. یک روزی دختری از طبقه ۴یک هتل به زمین می افتد . یک روز مردی غیرتمند خودش را به آتش می کشد و یک روز جوانی را به دار می زنند . آری این جنایات پرشمار در سراسر ایران رخ می دهد، وضعیتی فاجعه بار در ایران شکل گرفته است و استمرار دیکتاتوری مذهبی هر روز آن را بدتر میکند . رژیم آخوندی اعتماد را در بین مردم کشته است و کینه و بدگمانی را جایگزین کرده است . گناه بزرگ واصلی این است که انسانیت را کشت و هویت انسانی را مسخ کرد .

این حرفها بوی نا امیدی می دهد پس چه باید کرد ؟  قیام این کلمه را خیلی دوست دارم . داستان جالوت را خواندم دیدم ما چه کم داریم ؟ کسی که سوال میکند به یقین در پی پاسخ می رود . من نیز گشتم و گشتم و بهترین و واقعی ترین و جدی ترین پاسخ را گرفتم . این میزان وحشیگری به یقین یک مبارزه قوی میخواهد که رد آن بر اصالت ارزشهای انسانی و بر آرمان آزادی پافشاری کند . اهل قیمت دادن و فدا کردن باشد . باورکنید هر جوینده ای یابنده است آنچه خودم یافتم را برایتان می گذارم بخوانید .


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر